آموزش و تحصیلات تنها وسیلهای بهمنظور افزایش سرمایه انسانی، بهرهوری درآمد نمیباشد، بلکه عاملی است برای فعال کردن روند اکتساب، جذب و ارتباطات از اطلاعات و دانش که تمامی آن باعث افزایش کیفیت زندگی شخصی یک فرد میشود.
ارزش تحصیلات و آموزش به ذات درونی آن برمیگردد.
همچنین برای پرورش در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ادغام گروههای مختلف جامعه بهویژه آن دسته از افرادی که از جوامع اجتماعی طردشدهاند بسیار مثمر ثمر خواهد بود.
تحصیلات میتواند راهی برای پیشرفت افراد معلول باشد بخصوص که این افراد به دلیل معلولیت زمان بیشتری برای مطالعه خواهند داشت.
به آنها امکان برقراری ارتباط موردنیاز خود، ابراز علاقه و تجارب، برقراری تماس با دانشآموز را میدهد و همچنین باعث افزایش اعتمادبهنفس و اطلاع از حقوق شخصیشان میشود.
تحصیلات کلید پیشرفت افراد معلول میباشد.
هراندازه که دسترسی افراد معلول به تحصیلات بیشتر باشد بیشتر میتوانند نیازها، علایق و تجربیاتشان را مطرح کنند.
روند مطالعه بر روی برخی از کشورهای توسعهیافته نشان داده است که میزان تحصیلات تأثیر مستقیمی در میزان شیوع معلولیت دارد.
سوءتغذیه، وزن کم به هنگام تولد، ضعف در پوشش ایمنسازی و بیکاری از دیگر موارد ضعیف هستند.
درواقع رابطهی توسعه و معلولیت را باید درک کنیم و اینکه چطور پیشرفتهای اجتماعی منجر به افزایش امکانات برای معلولان میشود.
واقعیت این است که آموزش زندگی جمعیت دانشآموزان معلول بهعنوان یک مسئله تبدیلشده است.
اما در بسیاری از کشورها به سبب ملاحظات فرهنگی و دینی کماکان درگیر شرایط اقتصادی و مدیریتی است.
امروزه معلولان یکی از بزرگترین اقلیتها هستند که بهطور تقریبی یکدهم از جمعیت جهان را شامل میشوند.
در کشور ایران، معلولان ازجمله اقشار محروم جامعه هستند که همواره مورد تبعیض قرارگرفتهاند.
این افراد علاوه بر مشکلات جسمی، از ساختارهای آموزشی، رفاهی، مناسبسازی معابر شهر، شغل، مسکن، مشکلات فرهنگی و بسیاری از امکانات اولیه زندگی محروم هستند.
تأمین این شرایط انسانی، از مهمترین عوامل جذب معلولین در جامعه به شمار میرود و ایجاد اتحاد و همبستگی با معلولین را امکانپذیر مینماید.
با توجه به گزارشهای سازمان ملل متحد و سازمان جهانی بهداشت، تا سال ۲۰۲۱ حدود ۱۲ درصد از جمعیت جهان نوعی معلولیت داشتند.
در ایران با توجه به آخرین آمار که مربوط به آبان ۱۳۹۵ است، از کل جمعیت کشور، حدود (۱.
۵۶۰.
۵۹۷ نفر) حداقل یک نوع معلولیت دارند.
با توجه به این آمار، از میان کودکان و دانشآموزان، ۲۰۰۷۲۶ نفر از جمعیت بین ۰ تا ۱۹ سال حداقل یک معلولیت دارند.
در کشور ما کودکان و دانشآموزان دارای معلولیت که نیاز به خدمات ویژه آموزشی دارند با توجه به طبقهبندی سازمان آموزشوپرورش استثنائی کشور، به ۷ گروه تقسیم میشوند که عبارتاند از: دانشآموزان با نیازهای ویژه ذهنی (کمتوان ذهنی)،کودکان و دانشآموزان آسیبدیده شنوایی،کودکان و دانشآموزان آسیبدیده بینایی،کودکان و دانشآموزان دارای مشکلات ویژه یادگیری، کودکان و دانشآموزان دارای مشکلات رفتاری و هیجانی، کودکان و دانشآموزان دارای مشکلات جسمی حرکتی و کودکان و دانشآموزان با معلولیتهای چندگانه (چند معلولیتی).
ازیکطرف کودکان معلول به سبب شرایط زیستی خود، نیازمند حمایت و درمان و از سوی دیگر، بهعنوان عضو ارزشمند یک جامعه بایستی موردحمایت و توجه قرار گیرند؛ زیرا آنها حقدارند در عرصههای مختلف حضورداشته و شرایط زندگی همسانی با سایر افراد جامعه داشته باشند.
نکته بهمراتب مهمتر این است که اهمیت و ضرورت انجام این قبیل تحقیقات و مطالعات در برخی جوامع ازجمله کشور ما بهمراتب بیشتر و شدیدتر است.
اکثریت معلولان نادیده گرفته میشوند و در هیچیک از سرشماریها توجه خاصی به آن نشده است.
کمتر از ۵ درصد از کودکان معلول به مدرسه میروند.
دختران و زنان دو برابر مردان از مسائل تبعیضآمیز رنج میبرند و دسترسی بسیار کمتری به تحصیلات دارند.
اکثر افراد معلول به لحاظ مالی شرایط ضعیفی دارند زیرا فرصتهای شغلی و حضور در جامعه برای آنها بسیار محدود میباشد.
یافتههای جهانی نشان میدهد که تعدادی از معلولین در طول تاریخ از جریان اصلی آموزش جامعه محروم بودهاند.
همچنین آموزش آنها همراه با جداسازی معلولین از دیگر افراد جامعه بوده است.
بههرحال به دلیل مناسب نبودن فضاهای آموزشی، ناتوانی آموزگاران، استاندارد نبودن شیوههای آموزشی و ضعف و ناتوانی معلولین برای حضور در کلاسها بسیاری از آنها فرصت آموزش را از دست میدهند.
نتایج پیمایش سلامت جهانی گزارش میکند که در حدود ۵۰.
۶ % مردان معلول در جهان آموزش ابتدایی را به پایان میرساند و این میزان برای زنان در حدود ۴۱.
۷ % است (سازمان بهداشت جهانی، ۲۰۱۱).
ازنظر ثبتنام در مدارس، آمارهای یونسکو نشان میدهد که تنها دو درصد از کودکان معلول دختر در مدرسه، در حال تحصیل میباشند.
این مسئله از دیگر عواملی تبعیضآمیز میباشد که بر اساس جنسیت و معلولیت به وجود آمده است و تأثیر بسیار بنیادی بر روی زندگی زنان معلول در مناطق مختلف میگذارد.
افراد دارای ناتوانی و معلولیت باید حقوق مشابهی برای زندگی همچون دیگر شهروندان داشته باشند و نباید هیچ استثنائی وجود داشته باشد، لیکن توجه ویژهای در این موارد لازم است: دسترسی به خدمات آموزشی، بهداشتی و اجتماعی، توانمندسازی و ایجاد فرصتهای برابر در کسب درآمد و مهارتآموزی، تردد این افراد و مناسبسازی اماکن عمومی، زندگی فرهنگی و اجتماعی (ورزش، اوقات فراغت، تفریحات و .
.
.
) مسکن، اطلاعات و مشارکت در تمامی امور.
بهطورکلی میتوان گفت علاوه بر ایران، دادههای جهانی و ملی گزارش میکند که معلولان در دسترسی به آموزش، اشتغال، فضاها و فرصتهای اجتماعی در شرایط نابرابری با افراد بدون معلولیت قرار دارند و مورد تبعیض قرارگرفتهاند.
شواهدی وجود دارد که ثابت میکند خدمات عمومی و همگانی، گرچه در اصل در دسترس همهی افراد است، اما توسط معلولین کمتر مورداستفاده قرار میگیرند.
تقریباً بهطورکلی معلولین از خدمات عمومی مربوط به کار ازجمله تحصیلات و جذب نیرو برای حرفهآموزی و مشاغل عمومی محروم هستند.
بسیاری از کودکان معلول به مدارس عادی نمیروند و تعداد بسیار کمی از آنها خدمات بهداشتی را دریافت میکنند.
چو کاری بی فضول من برآید مرا در وی سخن گفتن نشاید
چو میبینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است
به قلم دکترسیدمرتضی عرب .
دکترای جمعیت شناسی
از شما سپاسگزاریم که نظرات و پیشنهادات سازنده تان را با ما در میان می گذارید