وارد اندرزگاه بانوان ندامتگاه فردیس که میشوی حرارت و اشتیاق بالای مددجویان به وجد میآوردت.
این شب قرار است با بلندتر شدنش شبِ خاصی باشد تا «چله» نام بگیرد.
برخی از مددجویان با انرژی و شور و حال خوشایندی از جشنواره ورزشی یلدا باز میگشتند، تعدادی از آنها جایزه در دست داشتند که مشخص بود فاتح مسابقات بودند.
رسیده، نرسیده به دیگر دوستانشان پیوستند که مشغول سفره آرایی و چیدمان سفره شب چله بودند.
مقداری وسایل زینتی سفارش داده بودند تا مسئولان اندرزگاه برایشان تهیه کنند، آنها را تحویل گرفته بودند و با انگیزه مشغول چیدمان بودند.
با دقت روی کدوها کنده کاری میکردند، با وسواس بالا رنگها را با تمِ شب چله یکدست میکردند.
میوهها را با اشتیاق برش می دادند و کنار هم میچیدند، آجیل ها را دوار گون کنار هم میریختند.
کنده های درخت را چند نفره از کارگاه نقاشی آورده بودند و در میان سفره میگذاشتند، یکی هم چند میوه سرو را از پای درختان سرو داخل حیاط جمع کرده بود و بین اتاق ها تقسیم میکرد، به هر اتاق که میرسید جیغی آکنده از غافلگیری میکشیدند.
حق داشتند این میوه های سرو هر روز جلوی چشمشان بود اما به آن توجه نمیکردند.
.
.
از شما سپاسگزاریم که نظرات و پیشنهادات سازنده تان را با ما در میان می گذارید